فردای اقتصاد: نشریه انگلیسی اکونومیست در شماره این هفته خود به موضوع مشارکت مدیران در مسایل اجتماعی پرداخته و نوشته است: برخی از سیاستمداران جمهوریخواه به مدیرانی که از مسائل اجتماعی میگویند، حمله میکنند - تلاش میکنند تا صداهایی را که با آنها مخالفت میکنند، خاموش کنند، حتی در حالی که خود از "فرهنگ خاموشکردن" گلایه میکنند - و صندوقهای بازنشستگی دولتی را تحت فشار قرار میدهند تا علیه شرکتهایی که از اهداف زیستمحیطی، اجتماعی و حکمرانی حمایت میکنند، انتقام بگیرند.
جفری ساننفلد، استاد مدیریت دانشگاه ییل در این مقاله که برای اکونومیست نوشته است، با اشاره به سابقه تدریساش به مدت حدود پنج دهه در زمینه نقش کسبوکارها در جامعه، گفت که در سال ۱۹۷۷، جورج ویرهوسر، یک تاجر چوب به او درباره موقعیت شرکت خود چنین گفته است: « ما یک مجوز فعالیت از جامعه داریم، وقتی شرایط جامعه را نقض کنیم، آن مجوز میتواند باطل شود." ساننفلد افزود: در سال ۱۹۸۵، جیمز برک، مدیرعامل شرکت جانسوناندجانسون، به من گفت که «قویترین ابزار ما اعتماد سازمانی است که واقعی، قابل لمس و قابل اعتماد است. هر اقدامی که این اعتماد را ایجاد میکند، بر ارزش بلندمدت کسبوکارمان میافزاید. کاپیتالیسم سهامداری چیز جدیدی نیست. اما واکنش منفی در برابر آن، جدید است.
البته، نیت خیر مدافعان اهداف زیستمحیطی، اجتماعی و حکمرانی، گاهی اوقات از سوی طرفهای منفعتطلب ربوده میشود. تعداد گروههای دارای حق رای سهامداران، که مشوق مداخلات در نحوه اداره شرکتها هستند، در پنج سال گذشته دو برابر شده است. بسیاری از آنها نامهای متداخل و ماموریتهای متناقض دارند. همزمان با وجود سردرگمی در مورد اصطلاحات، تعاریف و معیارها، دنیای سرمایهگذاری بر اهداف زیستمحیطی، اجتماعی و حکمرانی نیز در حال گسترش است. ۸۳۶ شرکت سرمایهگذاری ثبت شده در سال ۲۰۲۰ مأموریتهای خود در حوزههای زیستمحیطی، اجتماعی و حکمرانی را اعلام کردند، از جمله ۷۱۸ صندوق سرمایهگذاری مشترک و ۹۴ صندوق قابل معامله در بورس، با داراییهای ۳.۱ تریلیون دلاری. ارزش آنها تنها در سالهای بعد افزایش یافته است. ۹۰۵ صندوق مکمل با مأموریتهای زیستمحیطی، اجتماعی و حکمرانی (صندوق خصوصی، صندوقهای سرمایهگذاریهای خطرپذیر و صندوقهای تامین مالی) را به این فهرست اضافه کنید. آنها در مسیر رسیدن به بیش از ۵۳ تریلیون دلار تا سال ۲۰۲۵ یا یک سوم کل داراییهای تحت مدیریت جهان قرار دارند. در حقیقت اما، تعاریفی که این صندوقها از اهداف زیستمحیطی، اجتماعی و حکمرانی ارایه میکنند، مبهم و متناقض است. اما این باعث نمیشود که بسیاری از آنها نسبت به صندوقهای «عادی» کارمزد بیشتری دریافت نکنند.
مدیران عامل در خط مقدم جنگهای فرهنگی هستند. اد استک، مدیرعامل وقت "دیکز اسپورتینگ گودز"، بعد از تیراندازی در مدرسهای در پارکلند فلوریدا در سال ۲۰۱۸، متعهد شد فروش سلاحهای کشتار و مجلات شرکت خود را متوقف کند و برای خرید اسلحه محدودیتهای سنی را الزامی کند و درخواست بررسی سوابق جهانی افراد را بدهد، اما تا پیش از این حادثه هیچوقت منتظر رفراندوم سهامداران نبود. داگ مکمیلون بهعنوان مدیر عامل والمارت بهرغم مخالفتهای انجمن ملی اسلحه با اعمال محدودیتهای سنی برای خرید اسلحه و مهمات، از این اقدام پیروی کرد. اد باستیان از دلتا، داگ پارکر از خطوط هواپیمایی آمریکا، مایکل دل و جیمز کوئینسی از کوکاکولا صدها مدیر ارشد اجرایی را تشویق کردند تا از موضوع دسترسی به آرا پرده بردارند. در همین حال، صندوقهای بودجههای زیستمحیطی، مسایل اجتماعی و حکمرانی سرمایهگذاران سازمانها و دیگران به طور ضمنی از بحث و جدل دوری میکنند.
برخی منتقدان از این نگرانند که مداخله شرکتها در مسایل اجتماعی به ضرر سهامداران تمام شود و هدایت آن را مدیران مورد وثوق سیاستمداران به دست گیرند که میخواهند گروههای دینفع را راضی کنند. مطالعه اخیری در دانشکده مدیریت دانشگاه ییل در مورد واکنشهای شرکتها به لغو قانون "رو علیه وید" (یا همان قانونی شدن سقط جنین) نشان داد که این واکنشها به ندرت ناشی از سیاستهای شخصی یک رئیس خاص است. در عوض اما، صنعت، جغرافیا، نیروی کار و پایگاه مشتریان یک شرکت عواملی هستند که تا حد زیادی مواضع شرکت را تعیین میکنند.
پژوهشهای دانشگاهی زیادی حکایت از آن دارند که حتی معیارهای دارای نقص در زمینه اهداف زیستمحیطی، اجتماعی و حکمرانی هم، با نتایج مالی بهتر، شفافیت عملیاتی قویتر و رتبه اعتباری بهتر در ارتباط است. به عنوان مثال، این موضوع در مقالهای که سال گذشته توسط سانگ کیم و ژیچوان لی از دانشگاه وسترن در کانادا منتشر شد، نشان داده شد.اما بحث در مورد اینکه آیا معیارهای زیستمحیطی، اجتماعی و حکمرانی منجر به عملکرد برتر میشود یا اینکه آیا آنها بیشتر با شرکتهای خوب مرتبط هستند ادامه دارد (مرغ اول بود یا تخم مرغ). تحلیل ما روی ۱۳۰۰ شرکت چند ملیتی نشان میدهد که زمان و مقیاس خروج شرکتها از روسیه بر سر جنگ اوکراین منجر به افزایش قابل توجه ارزش بازار شرکتها شده است. این مستقل از بخش صنعت، اندازه شرکت یا جغرافیا بود و بلافاصله پس از اعلام خروج شرکتها از روسیه به وقوع پیوست.
تحقیقات همچنین نشان میدهد که مردم مشارکت بیشتری از مدیران اجرایی انتظار دارند، نه مشارکت کمتر. آخرین نظرسنجی «تراست بارومتر» که هر ساله توسط ادلمن، یک شرکت روابط عمومی منتشر میشود، نشان میدهد که رهبران کسبوکارها نسبت به رهبران سیاسی، انواع رسانهها، و دانشگاهیان اعتماد بیشتری را القا میکنند. در یک نظرسنجی از حدود ۳۶ هزار پاسخ دهنده در ۲۸ شهرستان، ۷۷٪ "کارفرمای من" را به عنوان قابل اعتمادترین منبع اطلاعات خود معرفی کردند. حیرتانگیز است که ۸۱ درصد از پاسخدهندگان از این کاپیتانهای صنعت میخواهند در مورد مسائل مربوط به سیاستهای عمومی و کارهایی که برای رسیدگی به مشکلات اجتماعی انجام دادهاند، صحبت کنند. رهبران کسب و کار به عنوان نیروهای ایجاد ثبات در جامعه دیده میشوند. این منطقی است. خود روسا هم به هماهنگی اجتماعی برای عملیات کارآمد نیاز دارند، نه عناصری که با توطئههای تفرقهافکنی فرصتطلبهای سیاسی با هم به اختلاف خوردهاند.
از آن منتقدانی که به مدیران ارشد میگویند «سرت به کار خودت باشد و در مسیر خودت برو»، میپرسم «منظورت چه مسیری است؟ مسیر نابودی؟» فضای استراتژیک کسب و کار، همان مسیر مدیر اجرایی است. میلتون فریدمن، اقتصاددان آمریکایی، در مقاله معروفی که در سال ۱۹۷۰ منتشر شد، اذعان کرد: « منافع درازمدت شرکتی که یک کارفرمای اصلی در یک جامعه کوچک است، در این است که منابع خود را برای ارائه امکانات رفاهی به آن جامعه یا برای اصلاح دولتش اختصاص دهد. زیرا این امر جذب کارکنان مطلوب را آسانتر میکند، ممکن است صورتحساب دستمزدها را کاهش دهد یا از میزان زیان ناشی از سرقت و خرابکاری بکاهد یا اثرات ارزشمند دیگری داشته باشد.» فریدمن هرگز نگفته است که تنها مسئولیت اجتماعی شرکتها مربوط به «پرداخت سود شرکتها» است، و مدیرعاملهای مسئولیتپذیر امروزی نیز چنین چیزی نمیگویند.
منبع: اکونومیست
مترجم: شادی آذری حمیدیان
تبادل نظر